تاریخ انتشار : 19 خرداد, 1392 - 15:54
مهندس حمید عارف فرزند ارشد محمدرضا عارف با حضور در رادیو ایران به پرسش هایی در خصوص خانواده معاول اول دولت اصلاحات پاسخ گفت.
متن کامل این گفت وگو که امروز از رادیو ایران پخش شد در ادامه می آید.
آقای عارف ابتدا خود را برای شنودگان ما معرفی کنید؟
من حمید عارف فرزند اول محمد رضاعارف نامزد یازدهمین دروه انتخابات ریاست جمهوری متولد سال 57 هستم،دو برادر دیگر به نام های وحید متولد 62 و سعید متولد 67 دارم،اختلاف سنی ما 5 سال است وآقا دکتر چون فرد منظمی هستند در اختلاف سنی فرزندانشان هم نظم سنی را رعایت کردند.ما هر سه متاهل هستیم.
چه زمانی و چگونه متوجه شدید پدر می خواهند نامزد ریاست جمهوری شوند؟
تقریبا از خرداد ماه سال گذشته این بحث به طور جدی مطرح و در شهریور ماه سال گذشته تقریبا قطعی و جدی شد.
معمولا خانم ها از اینکه همسرانشان دغدغه های سیاسی داشته باشند استقبال نمی کنند واکنش مادر نسبت به نامزد شدن پدی چه بود؟
پدر و مادر از سال 56 که با هم ازدواج کردند عملا در فعالیت های سیاسی همکار و هفکر بودند، مادرم قبل از انقلاب عضو انجمن اسلامی دانشگاه شیراز و پدرم در آمریکا عضو انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه استندفورد بودند و بعد از ازدواجشان که برای زندگی به آمریکا عزیمت می کنند از آنجا هم درگیر فعالیت های انقلابی بودند و فعالیت های قبل از انقلاب را انجام می دادند و بعد از انقلاب هم از ابتدای ورودشان به ایران فعالیت های سیاسی خود را داشتند؛ بنابراین همیشه خانواده ما و مادرم این تجربه و آمادگی را دارند. مادر با بحث نامزدی پدر از نظر خانوادگی مخالف بودند، اما با توجه به اینکه تک تک اعضای خانواده به شخصیت دکتر عارف هم از نظری علمی و هم از نظر سلامت نفس اعتقاد داریم، حمایت از ایشان را وظیفه ملی خود دانستیم.
آخرین عکس خانودگی که همه خانواده در کنار هم انداختید کی بود و به چه مناسبتی بود؟
برادر دوم من در حال حاضر در کشور سویس مشغول تحصیل در مقطع دکترا است،بنابراین هر 6 ماه یکبار که ایشان به ایران می آیند کل خانواده دور هم جمع می شوند. آخرین عکس خانوادگی ما عید نوروز امسال بود که ایشان به ایران آمده بودند و همگی برای دیدار خانواده همسر او به اصفهان رفته بودیم و درآنجا یک عکس دسته جمعی گرفتیم.
تا به حل پیش آمده که پدر به دلیل مشغله کاری یکسری مناسبت های خانوادگی را فراموش کنند؟
گاهی این اتفاق افتاده و مشغله های ملی شان گاهی ایشان را از مسائل خانوادگی باز می دارد و موجب فراموشی ایشان می شود. ولی بعضی از مناسبت های خاص مثل سالگرد ازدواج فرزندانشان را فراموش نمی کنند. پدر سه عروس دارد. با اینکه پدر و مادر من هر دو یزدی هستند اما هیچ کدام از عروس های ایشان یزدی نیست،عروس اول از خطه خراسان است و عروس دوم از اصفهان و عروس سومشان آذری زبان است.فکر می کنم اگر فرزندان بیشتری داشتند کل کشور را به هم وصل می کردند.گاهی ممکن است تاریخ تولد ها، یادشان برود که ما به ایشان یادآوری می کنیم.
به عنوان فرزند آقای دکتر اگر قرار باشد محمد رضا عارف را به عنوان یازدهمین نامزد انتخابات ریاست جمهوری به خانواده های ایرانی معرفی کنید چه می گویید؟
من افتخار می کنم که فرزند دکترعارف هستم نه به این دلیل که معاون اول رئیس جمهور یا در سازمان مدیریت برنامه ریزی بوده اند یا از دانشگاه استندفور دکترا دارند.من فرزند کسی هستم که هیچ وقت در طول این عمر 34 ساله ام احساس نکردم پدرم رفتار دوگانه ای داشته باشد.وقتی من 7 ساله بودم پدر به خاطر تعهدی که به دانشگاه صنعتی شریف اصفهان داشتند باید به اصفهان بازمی گشتند و مادر در آن زمان دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی بودند و دروه انترنی شان را می گذراندند من حدود یکسال با پدر تنها زندگی کردم و من در آن یکسال چیزهای زیادی یاد گرفتم،مثل حس مسئولیت پذیری؛ مادر من شاغل هستند و شب ها دیر به خانه می آیند،پدر بین ساعت 9 تا 9 و نیم که خانوه می آمدند هم آشپزی می کردند و هم کارهای خانه را انجام می داند و حتی گاهی خودشان به دنبال مادر می روند. من این چیز ها را از پدر یاد گرفتم. یک خاطره ای هم از آن دروان دارم.در آن زمان که جنگ بود و همه چیز به صورت کپنی و صفی بود،پدر همیشه من را داخل صف می فرستاد ودر دانشگاه صنعتی شریف در بین همه کارمندان من تنها بچه ای بودم که در صف قرار داشتم.اگر یک بار وظیفه ای به من سپرده می شد مثل نان خریدن ، اگر نان نمی خریدم آن شب تنبیه من این بود که هر دوی ما شام نمی خوردیم. خود ایشان همراه با من خودشان را هم تنبیه می کردند که به فرزندش بگوید این تنبیه به خاطر خودم است و من از این رفتار و از این تربیت چیزهای زیاید یاد گرفتم.
در انتخاب هایی که پدر به شما کمک کردند در زمینه شغلی و تحصیلی و ازدواج این همراهی چه تاثیری در انتخاب شما داشته است؟
ما یک خانواده کاملا دمکرات داریم .آقای دکتر و مادرم هیچ گاه ما را مجبور به انجام کاری نکردند.پدر همچ وقت به ما نگفته است نماز بخوانید در حالی که خودشان همیشه نمازشان را با صدای بلند ودر اول وقت خوانده اند.ما هیچ وقت در انتخاب رشته تحصیلی و انتخاب همسر اجباری نداشتیم اما مشاوره داشتیم. پدر سعی کرده با شناختی که نسبت به شخصیت هر یک از فرزندانشان دارند آنها را راهنمایی کنند.
گاهی پدر و مادر از فرزندانشان ناراحت و عصبانی می شوند و این را به شیوه ها متفاوت نشان می دهند دکتر وقتی از شما ناراخت می شوند چطور نشان می دهند؟
ما سه برادر هستیم که شخصیت های متفاوتی با هم داریم و پدر هم که در مدیریت تجربه دارند نوع رفتارشان با فرزندانشان را هم به خوبی مدیریت می کنند.چون من آدم صریح و شفافی هستم،پدر نارحتی شان را نسبت به من صریح و شفف بیان می کنند.البته به دلیل رابطه پدر و فرزندی خاصی که بین ما وجود دارد من و پدر حتی با چشم و ابرو هم می توانیم با یکدیگر حرف بزنیم. وحید برادر دوم من بسیار آرام است و پدر نیز با او همینگونه رفتار می کند و سعید برادر کوچکترم روحیه شلوغی دارد و پدر سعی می کند او را کنترل کند. ما چون در مسائل اجتماعی دغدغه های ایشان را می دانیم سعی می کنیم ایشان را ناراحت نکنیم.
تا کنون پدر به شما حرفی زده اند که در کل زندگی آویزه گوشتان بوده باشد؟
سال 85 از دانشگاه فلوریدا برای تحصیل در رشته روابط بین الملل در مقطع دکترا پذیرش گرفته بودم و برای اولین بار تصمیم گرفتم برای زندگی به خارج از کشور بروم. شبی که می خواستم بروم پدر به من گفت من تا کنون چیزی را به شما امر نکرده ام اما حالا از تو یک خواهش دارم، قیمت خودت را بدان و سه خط قرمز را برای من مشخص کردند. خدا، میهن و خانواده سه خط قرمزی بود که پدر از من خواست تا از آنها عبور نکنم. پدر به من گفت هیچ چیز ارزش آن را ندارد که تو به خاطر آنها از این سه عبور کنی و خودت را بفروشی .این جمله همیشه آویزه گوشم بود و همیشه سعی کردم هیچکدام از این سه خطر قرمز را پشت سر نگذارم. مسئله دیگری که پدر مدام به ما یادآوری می کند این است که من شما فرزندان را با پول حلال بزرگ کرده ام و همیشه به ما می گوید سعی کنید فرزندان خودتان را هم با پول حلال بزرگ کنید و ما سعی کردیم این مسئله را بدون شعار زدگی و بدون ادعای انجام دهیم.